آیا معماری همان نقاشی است؟

aya-mmary-hman-nqashy-ast_image

بسیاری از توصیفات معماری (اگر نه همه آن‌ها،) در قالب نمودارهای گرافیکی تهیه می‌شوند. فراوانی مدل‌های گرافیکی در توصیف معماری (و از جمله معماری سازمانی) آن قدر زیاد است که توانایی بصری‌سازی و به‌طور کلی سواد بصری را به‌عنوان یکی از مهارت‌های پایه همه کسانی که با معماری سروکار دارند، محسوب می‌کنند. (یادداشت «نقشه مهم‌تر است، یا قلمرو» را ببینید.) بنابر این صحیح است اگر بگوئیم هر توصیف معماری را می‌توان، به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم، در قالب یک نمودار گرافیکی نشان داد.
اما آیا عکس این قضیه هم صادق است؟ آیا هر نموداری، یک توصیف معماری است؟
یکی از دام‌های پیش‌روی ناآشنایان (یا کم‌آشنایانِ) با معماری، هنگامی که می‌خواهند به معماری بپردازند، این است که گمان می‌کنند هر نقاشی از محتوای ذهنی‌شان در مورد یک سامانه یا سازمان را می‌توان یک توصیف معتبر معماری تلقی کرد. نتایج این گمانِ نادرست را به‌خصوص می‌توان در انبوه اسنادی که این روزها در جریان سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های حاکمیتی و دولتی تولید و منتشر می‌شود (معماری شبکه ملی فلان، معماری اکوسیستم بهمان، ...) به‌عیان مشاهده کرد. بسیاری از «نقاشی‌»‌هایی که در این اسناد به‌عنوان معماری فلان و بهمان معرفی می‌شود، فاقد مشخصات حداقلی توصیفات معماری است و حداکثر آن‌ها را می‌توان به‌عنوان مشتی ذهنْ‌نگاشت (mind-map) تلقی کرد. هر چند استفاده از ذهنْ‌نگاشت‌ها در برخی از مراحل طراحی معماری (به‌ویژه در مراحل آغازین این فرآیند) مجاز و حتی مفید است، اما در مراحل پایانی طراحی معماری، یعنی آن‌جا که می‌خواهیم اقدامات یا برنامه‌های گذار از معماری موجود به معماری(های) مطلوب را از توصیفات معماری استخراج کنیم، استفاده از نمودارهای ذهنْ‌نگاشت معمولاً‌ گمراه‌کننده و خطرناک است.
برای آن‌که یک مدل را، اعم از اینکه گرافیکی باشد یا نه، بتوان یک توصیف معماری معتبر محسوب کرد، ضوابط دقیق و مشخصی وجود دارد که تفصیل آن‌ها در استاندارد ISO/IEC/IEEE 42010 آمده است. بایسته است قبل از آن‌که نموداری را به‌عنوان توصیف معماری چیزی معرفی کنیم، با رجوع به این مرجع و منابع معتبر دیگر، از جمله چارچوب‌ها و زبان‌های مدل‌سازی معماری، مطمئن شویم که یک نقاشی را به‌عنوان مدل معماری اشتباه نگرفته‌ایم. و مهم‌تر از آن، پیش از آن‌که تسلیم وسوسه استفاده از عنوان فریبنده معماری شویم، مقدمات آن را بیاموزیم.
که گفته‌اند:
« نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاه‌داری و آیینِ سروری داند
هزار نکتهٔ باریک‌تر ز مو این‌جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند»

 

لینک این مطلب در لینکدین