از «توان» تا «توانمندی»

az-twan-ta-twanmndy_image

یکی از اصول مسلَّم معماری سازمانی این است که کیفیت رفتارهای یک سازمان، تابعی است از کیفیت معماری آن. معماری هر سازمان از ترکیب قابلیت‌ها (توانمندی‌ها) ی آن حاصل می‌شود و این قابلیت‌ها هم به‌نوبه خود، از جمع و ترکیب منابع سازمانی به‌وجود می‌آیند. بنابه قول مشهور، هر قابلیت مرکب از سه بعد ساختار و منابع انسانی (People)، روش و فرآیند (Process) و ابزار و فناوری (Technology) است.

خطای متداولی در عالم مدیریت وجود دارد و آن خلط توانمندی (Capability) با توان (Potency) است. هر سازمانی که دارائی‌ها یا منابعی از جنس PPT برای انجام مأموریت خود فراهم کرده باشد، به‌صورت بالقوه دارای توان انجام کارهایش است، اما این توان بالقوه تنها زمانی می‌تواند به‌صورت بالفعل و مؤثر در خدمت دستیابی به اهداف سازمان قرار گیرد که روابط ساختاری مناسبی بین این منابع برقرار شده باشد. به‌عبارت دیگر، تنها زمانی که سازمان دارای «معماری» صحیح و کارآمدی باشد.

این مطلب را به این صورت هم می‌توان گفت که توان،‌ جمع و ترکیب فیزیکی منابع سازمان است که اگر هم روابطی بین آن‌ها وجود دارد، این روابط به‌صورت ناقص، تصادفی و غیرکارآمد برقرار شده است. اما توانمندی (قابلیت) زمانی ایجاد می‌شود که روابط بین منابع هم‌بسته، به‌صورت پیش‌اندیشیده‌شده، با در نظر گرفتن اهدافی مانند کارآمدی، انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری، طراحی و ایجاد شده باشد. به‌عبارت دیگر، توانمندی (قابلیت)، توانِ معماری‌شده است.

در اطراف خود سازمان‌های زیادی می‌بینیم که با وجود دارا بودن منابع بسیار، فاقد توانمندی‌های لازم برای تحقق استراتژي‌ها و دستیابی به اهداف‌شان هستند. این سازمان‌ها، دارای ساختار تشکیلاتی عریض و طویل، نیروی انسانی پرتعداد و اغلب افزون بر نیاز واقعی، دستورالعمل‌ها و رویه‌های مکتوب و نامکتوب بسیار، و انبوهی از ابزارها و فناوری‌های گوناگون هستند، اما علاوه بر اینکه نمی‌توانند اهداف خود را در شرایط عادی برآورده کنند، در برخورد با اولین نشانه‌های تلاطم و ناپایداری محیطی (مثلاً بروز شرایط پیش‌بینی‌نشده) کاملاً درمانده شده و از ایفای وظایف عادی و اولیه خود درمی‌مانند. این همان تفاوت «توان» و «توانمندی» است. متأسفانه مدیران ما، در اثر گونه‌ای «انتخاب طبیعی» به‌شکلی پرورش یافته‌اند که وظیفه اصلی خود را ایجاد و حفظ «توان» برای سازمان‌شان می‌دانند، نه توسعه و ارتقاء «توانمندی». واقعیت این است که محیط کسب‌وکار ما هم معمولاً به مدیران، بر حسب میزان دارایی‌ها و منابع سازمان متبوع پاداش می‌دهد، نه بر اساس میزان کارآمدی، انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری آن‌ها.

تاب‌آوری، محصول بنیه قوی است، و این بنیه برای سازمان‌ها حاصل نخواهد شد مگر با گذر از «توان» به «توانمندی».