در نیک و بد استعاره‌ها

dr-nyk-w-bd-astarhha_image

استعاره (Metaphor) یک فرم بیانی است و در اصل به‌معنای به‌کاربردن یک واژه یا تعبیر، در غیر از موضع آن است، به‌اعتبار همانندی دو موقعیت یا وضعیت. در دهه‌های اخیر، بیشتر به دلیل تحقیقات جرج لیکاف و همکارانش، مفهوم استعاره فراتر از علم بیان، در علوم شناختی هم به معنی «فهمیدن یک ایده یا یک حوزه مفهومی بر اساس ایده یا حوزه مفهومی دیگر» کاربرد پیدا کرده است. لیکاف در کتاب «استعاره‌هایی که باور داریم» نوشته است: «نظام مفهومی متداولی که در قالب آن می‌اندیشیم و عمل می‌کنیم، اساساً از ماهیتی استعاری برخوردار است.» بخش اعظمی از کارهای لیکاف، تبیین و تشریح مفهوم این جمله و نتایج آن است. در هر صورت، استعاره، چه به‌معنی یک فرم بیانی و چه به‌معنی یک الگوی مفهومی،‌ نقش مهمی در درک ما از واقعیت و انتقال این درک به دیگران، به‌ویژه در آموزش و تفهیم مطالب پیچیده و انتزاعی دارد.
از آنجا که بخش مهمی از مشاوره مدیریت هم انتقال و آموزش مفاهیم انتزاعی به مخاطبان است، ادبیات مدیریتی هم مالامال از استعاره‌هاست و استعاره‌های مدیریت آن‌قدر فراگیر و رایج‌ شده‌اند که گاه ماهیت استعاری آن‌ها را فراموش می‌کنیم. به‌عنوان مثال، استعاره «سفر» را در نظر بگیرید که امروزه برای اشاره به ماهیت مستمر، تدریجی و پایان‌ناپذیر تحولات مدیریتی به‌کار می‌رود. مثلاً می‌گوئیم: «سفر تحول دیجیتال»، و منظورمان این است که تحول دیجیتال یک پروژه یکبار اجرا نیست، بلکه مجموعه بی‌پایانی از تغییرات پی‌درپی به سمت یک مقصد یا «چشم‌انداز» آرمانی است. این استعاره به ما کمک می‌کند خود را از توهم دستیابی زودهنگام و یکباره به نتایج مطلوب در جریان تحول دیجیتال برهانیم و به این تلاش، با دید واقع‌بینانه‌تری نگاه کنیم.
اما استعاره‌ها علاوه بر مزیت‌های مفهومی و آموزشی که دارند، ممکن است پیامدهای ناخواسته منفی هم در ذهنیت مخاطبان ایجاد کنند. به‌عنوان مثال، ممکن است هر یک از ما تجارب، باورها و ترجیحات شخصی خاص خودمان را در مورد سفر داشته باشیم. مثلاً‌ ممکن است کسی باور داشته باشد که سفری لذت‌بخش است که بدون برنامه و نقشه قبلی شروع و انجام شود. یا این که هدف سفر باید خود مسیر باشد، نه رسیدن به مقصد. و از این قبیل باورها و سلایق که از نظر هر شخص ممکن است کاملاً موجه باشد. اما اگر به‌صورت ناخودآگاه این ایده‌ها را به حوزه مورد نظر (در این مثال، تحول دیجیتال) تسری دهیم، چه بسا به قضاوت‌های نادرست و گمراه‌کننده‌ای برسیم. از این دست مثال‌های گمراه‌کننده در ادبیات مدیریتی، فراوان می‌توان یافت.
استعاره‌هایی که برای ساده‌سازی، مصورسازی، انتقال و تفهیم مطالب پیچیده و انتزاعی به‌کار می‌بریم، به‌خودی‌خود مفیدند، اما اگر بدون توجه به محدودیت‌های مفهومی و در غیاب تفکر انتقادی، برای جداکردن آنچه در استعاره اساسی است و آنچه زائد و حاشیه‌ای است، برای استدلال و استنتاج به‌کار روند، یا بدتر از آن، به‌جای استدلال و تفکر منطقی بنشینند، ممکن است هم گوینده را به خطا بیاندازند و هم شنوندگان را.

«ای برادر، قصه چون پیمانه‌ای است
معنی اندر وی مثال دانه‌ای است
دانه‌ی معنی بگیرد مردِ عقل
ننگرد پیمانه را گر گشتْ نقل»

 

لینک این مطلب در لینکدین