رضا کرمی
مشاور معماری سازمانی و مدیریت فناوری اطلاعات
معماری سازمانی یا معماری سازمان؟
در چند ماه گذشته بین صاحبنظران معماری سازمانی فعال در شبکه اجتماعی لینکدین، مناقشهای در مورد نحوه تعبیر صحیح واژه Enterprise Architecture راه افتاده است. (مثلاً این پست را ببنید.)
مضمون اصلی این مناقشه این است که Enterprise Architecture را میتوان به دو معنی مختلف تعبیر کرد:
۱) بهصورت Architecture of Enterprise. در این معنی که میتوان آن را تعبیر اضافی نامید، معماری مضاف و سازمان مضافالیه خوانده میشود. مثل زمانی که شما از «مأموریت سازمان»، «استراتژی سازمان» یا «رهبری سازمان» یاد میکنید. در فارسی میتوان ترجمه «معماریِ سازمان» را برابر این اصطلاح استفاده کرد.
۲) به صورت Enterprise Architecture of IT. در این معنی که آن را تعبیر وصفی مینامیم، Enterprise صفت و Architecture موصوف تلقی شده و مجموع Enterprise Architecture بهعنوان نوعی معماریِ فناوری اطلاعات محسوب میشود. منظور از صفت «سازمانی» در این ترکیب این است که EA به فناوری اطلاعات از منظر سازمانی مینگرد و ارتباط داراییها و سرمایهگذاریهای IT را با راهبردها، اهداف، جهتگیریها و اولویتهای کسبوکار لحاظ میکند.
آقای Gideon Slifkin که یکی از طرفین فعال مناقشه اخیر در لینکدین بوده است، به تعبیر اول با کوتهنوشت AofE و به تعبیر دوم با کوتهنوشت EITA اشاره و اولی را مکتب اروپایی EA و دومی را مکتب آمریکایی EA قلمداد میکند.
آیا مناقشه «معماری سازمانی vs. معماریِ سازمان» صرفاً یک مناقشه لفظی و اختلافی واژهشناختی است؟ یا این مناقشه به اختلاف نظری عمیقتر در مورد معنا، کارکرد و گسترهی کاربردهای EA مربوط میشود؟
همه کسانی که با تاریخچهی معماری سازمانی آشنا هستند میدانند که نخستین کاربرد این ترکیب (حداقل در معنایی که امروز میشناسیم،) توسط جان زاکمن در سال ۱۹۸۷ و در زمینه تلاشهایی که در دهه هشتاد میلادی برای حل مسأله برنامهریزی سامانههای اطلاعاتی در مقیاس سازمانی صورت میگرفت، ابداع و معرفی شده است. عنوان مقالهی دورانساز زاکمن «A framework for information systems architecture» و دید غالب در آن، نگاهی سازمانی یا بهقول خود زاکمن enterprise-oriented به فناوری اطلاعات بود. مسألهای که زاکمن (و متکی به سنت فکری کسانی مانند جیمز مارتین و کلایو فینکلاشتاین برای برنامهریزی سامانههای اطلاعاتی) در پی حل آن بود این بود که سبد سامانههای اطلاعاتی یک سازمان را چگونه باید طراحی کرد و محدوده کارکردی و اطلاعاتی هر سامانه را چگونه باید تعیین نمود تا بیشترین تطابق و همسویی را با راهبردها و الزامات کسبوکار سازمان داشته باشد. آنچه در آن زمان در مخیله او نمیگنجید این بود که روزگاری از این رویکرد بهعنوان Architecture of Enterprise تعبیر شود و کاربردهای آن به فراتر از مرزهای سامانههای اطلاعاتی و فناوری اطلاعات گسترش یابد. تعبیر Enterprise IT Architecture (که در فارسی آن را به معماری سازمانی فناوری اطلاعات برمیگردانیم) یادگاری است از تعبیر اولیه این واژه ترکیبی که البته هنوز هم کموبیش در گوشهوکنار شنیده میشود. (مثلاً نگاه کنید به بخشنامه «حداقل الزامات ناظر بر ریسک فنـاوری اطلاعات مؤسسـات اعتبـاری» که در سال ۱۴۰۰ از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به بانکها ابلاغ شده و در ماده (۲) آن بانکها به طراحی و تدوین «معماری فناوری اطلاعاتی» ملزم شدهاند.)
واقعیت این است که اولین (و تا این تاریخ پرکاربردترین) سناریوی کاربردی معماری سازمانی، همان برنامهریزی IT/IS یا بهتعبیری که در کشور ما مصطلح شده و رواج یافته، تدوین طرحهای جامع فناوری اطلاعات بوده است. در واقع از نظر تاریخی، مهمترین پیشران توجه به معماری سازمانی و رواج آن، نیاز سازمانها به همراستایی فناوری اطلاعات و استراتژی کسبوکار (یا بهتر بگوئیم: الزامات استراتژیک کسبوکار) بوده است که معمولاً با تدوین طرحهای جامع فناوری اطلاعات یا سند راهبردی فناوری اطلاعات پاسخ داده میشود. بسامد کاربرد EA با این سناریو چنان بالا بوده که گاه این دو واژه بهصورت مترادف در ذهن بسیاری از مدیران و بهویژه مدیران فناوری اطلاعات تداعی میشود. جیمز لاپالمه از این کاربرد معماری سازمانی بهعنوان مکتب اول معماری سازمانی یاد میکند که نقطه کانونی آن، همراستایی فناوری اطلاعات و کسبوکار بوده است.
اما ۳۵ سال پس از معرفی اولیه EA توسط زاکمن، هم دامنه کاربرد و هم مفاهیم و روشهای معماری سازمانی چنان گسترش یافته است که دیگر نمیتوان هدف و گسترهی کاربرد آن را به فناوری اطلاعات محدود کرد. امروزه مفاهیم و روشهای معماری سازمانی را ابزاری مفهومی برای تحلیل و طراحی سازمانها در کلیت آنها، یعنی اعم از لایههای کسبوکار و فناوری اطلاعات میدانند. رویکرد روزافزون صاحبنظران و پژوهندگان مدیریت و علوم مربوط به طراحی کسبوکار به مفاهیم و روشهای معماری سازمانی و توجه فزاینده به موضوع معماری کسبوکار را میتوان نشانهای از این تغییر نقطه کانونی از فناوری اطلاعات به کل سازمان دانست. تغییری که لاپالمه آن را مکتب دوم معماری سازمانی تعبیر کرده است.
شاید جالبترین نماد این چرخش معنایی EA را در تغییراتی بتوانیم بیابیم که در یک دهه گذشته در تعاریف رسمی معماری سازمانی صورت گرفته باشد. نخستین تعریف EA در دانشنامه برخط ویکیپدیا که تاریخ آن ۲۰۰۵ است چنین بوده است:
Enterprise architecture (EA) Provide IT Organizations with a Systematic Approach to Aligning IT projects with Corporate Goals and Priorities Implementing Enterprise Systems identified by EA Process would provide organizations with comprehensive approach to management and development of IT environments.
(تاکید از ماست. تاریخچه تغییرات درایه Enterprise Architecture را در Wikipedia ببینید.)
همانطور که میبینید، تاکید اصلی در این تعریف اولیه بر همراستایی IT و کسبوکار است و مخاطب اصلی معماری سازمانی، سازمانهای متولی فناوری اطلاعات دانسته شده است.
در سال ۲۰۰۶ این تعریف بهصورت زیر اصلاح شده است:
Enterprise architecture (EA) is the practice of applying a comprehensive and rigorous method for describing a current or future structure for an organization's processes, information systems, personnel and organizational sub-units, so that they align with the organization's core goals and strategic direction. Although often associated strictly with information technology, it relates more broadly to the practice of business optimization in that it addresses business architecture, performance management and process architecture as well.
در این تعریف، نقطه کانونی تمرکز EA بهوضوح از فناوری اطلاعات به همه جنبههای تشکیلدهندهی یک سازمان منتقل شده است.
در تعریف EA در ویکیپدیا که تاریخ آن ۲۰۱۳ است این تغییر تمرکز کامل میشود:
Enterprise architecture (EA) is a well-defined practice for conducting enterprise analysis, design, planning, and implementation, using a holistic approach at all times, for the successful development and execution of strategy. Enterprise architecture applies architecture principles and practices to guide organizations through the business, information, process, and technology changes necessary to execute their strategies. These practices utilize the various aspects of an enterprise to identify, motivate, and achieve these changes.
در این تعریف مأموریت اصلی EA صراحتاً اجرای استراتژی سازمانی دانسته شده است.
و این هم آخرین تعریفی که از EA در ویکیپدیا ارائه شده است:
Enterprise architecture (EA) is a business function concerned with the structures and behaviours of a business, especially business roles and processes that create and use business data.
اما جالبتر از تغییرات تعاریف معماری سازمانی در ویکیپدیا، تغییرات آن در چارچوب رسمی TOGAF است که معمولاً بهخاطر دیدگاه IT-محور آن از سوی پیروان مکتب دوم، شماتت میشود. نگاهی بیاندازیم به تغییر تعابیر EA در چارچوب TOGAF.
در نسخه ۸ این چارچوب که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد، به این پرسش که «چرا به معماری سازمانی نیاز داریم؟» این پاسخ داده شده بود:
The primary reason for developing an enterprise architecture is to support the business by providing the fundamental technology and process structure for an IT strategy. This in turn makes IT a responsive asset for a successful modern business strategy.
همانطور که میبینید اینجا هم تاکید و تمرکز بر اجرای یک استراتژی IT است. در نسخه ۹ چارچوب TOGAF که ۷ سال بعد، در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، این پاسخ به این صورت اصلاح شده بود:
The purpose of enterprise architecture is to optimize across the enterprise the often fragmented legacy of processes (both manual and automated) into an integrated environment that is responsive to change and supportive of the delivery of the business strategy.
تمرکز بهنحو محسوسی از استراتژی IT به استراتژی کسبوکار منتقل شده است.
علیرغم این چرخش معنایی EA از ابزاری برای همراستایی فناوری اطلاعات و کسبوکار به ابزاری برای پیادهسازی استراتژی کسبوکار، دیدگاه مکتب اول معماری سازمانی هنوز در میان بخش بزرگی از فعالان این حوزه رواج و پذیرش دارد. علت این پدیده شاید این باشد که در بیشتر سازمانها، کارکرد مدیریت معماری سازمانی بهصورت سنتی بهعنوان یکی از زیربخشهای واحد مدیریت فناوری اطلاعات ایجاد شده است. بههمین دلیل مسائلی که معماران سازمانی بهصورت سنتی با آنها مواجه هستند، مسائلی از جنس همراستایی IT و کسبوکار بوده است. با این وجود، اوضاع در حال تغییر است. همه بررسیهای میدانی و پیمایشهایی که در سالهای اخیر در مورد وضعیت EA در سازمانها منتشر شده، نشان میدهد که تمرکز کاربردها و منافع EA از حوزه IT به حوزه کسبوکار در حال تغییر است.
(برای مثال نگاه کنید به:
و
https://www.linkedin.com/pulse/return-enterprise-architecture-business-strategy-gunnar-menzel/)
مناقشاتی که در فضای عمومی بین هواداران ۲ تعبیر پیشگفته از معماری سازمانی برپا شده، خود نشانه دیگری است از این تغییر. اما اگر به تعریف اصلی معماری سازمانی، بهعنوان مجموعه یکپارچهای از مدلهای توصیفکننده جنبههای مختلف یک سازمان و ارتباطات این جنبهها، توجه کنیم، چندان جای نگرانی از این اختلافنظرها وجود نخواهد داشت. مجموعه توصیفاتی که ما معمولاً از آنها بهعنوان معماری سازمانی یا مخزن معماری سازمانی نام میبریم، ابزاری است برای تغییر. هدف نهایی از مدلسازی و گردآوری این مدلها در قالب یک مخزن یکپارچه و منسجم، توانمندکردن سازمانهاست برای تحلیل، طراحی و مدیریت بهتر تغییرات سازمانی. مضمون و محتوای این تغییر، سازمان به سازمان متفاوت است. اگر در سازمانی، فناوری اطلاعات عرصه اصلی یا پیشران محوری تغییرات و تحولات است، طبیعی است که بیشترین کاربرد معماری سازمانی هم در زمینه برنامهریزی فناوری اطلاعات تعریف شود. اما اگر تحول سازمانی با پیشرانهای کسبوکار هدایت میشود، آنگاه باید کاربرد معماری سازمانی را گستردهتر تعریف کرد.
در فضایی که سازمانهای بیشتری به سمت تعریف و اجرای طرحهای تحول دیجیتال سوق داده میشوند، مضمون تغییر، آمیختهای است از فرصتهای تکنولوژیک و استراتژیهای کسبوکاری برای بهرهگیری از این فرصتها با هدف تغییر اساسی مدل کسبوکار، بهبود تجربه مشتری و اصلاح فرآیندهای کاری. در این سازمانها، معماری سازمانی در میانه کسبوکار و فناوری اطلاعات میایستد و نقش محوری آن، همراستاسازی دوسویه این دو جنبه اصلی از سازمان است.
نظرات و دیدگاه های خود را با دیگران به اشتراک بگذارید!