جامعه کوتاه‌مدت، سازمان‌های نمایش‌گرا و رهبران رفتارزده

jamh-kwtahmdt-sazmanhay-nmayshgra-w-rhbran-rftarzdh_image

در معماری غرب آمریکا در سده ۱۹ سبکی وجود داشته به نام False Front. در این سبک، نمای بعضی ساختمان‌ها، به‌ویژه ساختمان‌های تجاری را به‌گونه‌ای طراحی می‌کردند که از ساختار واقعی پشت آن بلندتر و باشکوه‌تر و مجلل‌تر باشد. نمونه این ساختمان‌های False Front را ممکن است در فیلم‌های وسترن دیده باشید. نکته جالب اینجاست که مشابه این سبک را در معماری سازمان‌های کشور ما هم می‌توان یافت!

اصل مسلمی در نظریه سیستم‌ها وجود دارد و آن این است که «رفتار هر سیستم، تابعی است از ساختارش.» از آنجا که هر سازمانی، یک سامانه (سیستم) است، مصداق این اصل در مدیریت سازمان‌ها این می‌شود که «رفتار هر سازمان، تابعی است از ساختارش.» منظور از ساختار در این عبارت، تنها ساختار سازمانی نیست، بلکه منظور آرایش منابع و قابلیت‌های سازمانی است که معمولاً از آن به «معماری سازمانی» تعبیر می‌کنیم.
با وجود بدیهی بودن این اصل، مایه شگفتی است که مدیران و رهبران سازمان‌ها، در تقسیم توجه و تمرکز خود بر روی دو وجه ساختاری و رفتاری، چقدر چوله و نامتعادل رفتار می‌کنند و تا چه حد، بیش از آنکه به طراحی و اصلاح معماری سازمان‌های خود بپردازند، به توصیف و تغییر رفتارها و برون‌دادهای سازمان مشغول می‌شوند. هر چند تعریف و طراحی و پایش رفتارها (مانند محصولات و خدمات، استراتژی‌های بازار، فعالیت‌های بازاریابی و برندسازی و ...) جزء مهمی از دانش مدیریت سازمان‌هاست، اما اگر به اصل پیش‌گفته باور داشته باشیم، باید کسری از توجه و تمرکز خود را به آرایش و بازآرایی مداوم معماری سازمانی متوجه کنیم. توجهی که در اغلب سازمان‌های کشور ما مفقود است.
یک دلیل این غفلت از معماری، کوتاه‌مدت بودن جامعه ماست که در آن، همه فشارها برای به‌سرانجام رسیدن، ثمر دادن، رونمایی ‌کردن، نمایش دادن و به‌چشم آمدن، در مدت کوتاه است. چرا که همگان معترفند در این سرزمین عمر مدیریت کوتاه است و چون کِشته‌ها را باید به‌شتاب دروید، کسی پروای کاشتن گردو نمی‌کند. دلیل دیگر، شاید نابهنجار بودن فضای کسب‌وکار باشد که به‌بعضی از سازمان‌ها امکان می‌دهد بدون داشتن معماری مناسب، نتایج به‌ظاهر درخشان ولی ناپایداری داشته باشند. (در یادداشت دیگری به این موضوع پرداخته‌ام: سازمان‌های موفقِ بی‌بنیان.)
علت هر چه باشد، رواج این «رفتارزدگی» محض در بین مدیران، به ظهور سازمان‌های False Front انجامیده که هر چند در کوتاه‌مدت رفتارها و نتایج باب طبع مدیران ظاهربین را از خود نشان می‌دهند، اما به‌سرعت و با اندک تغییری در محیط یا داخل سازمان، قوس نزول را می‌پیمایند و چه بسا دستاوردهای قبلی خود را هم از دست می‌دهند. نگاهی به رفتار بعضی شرکت‌های استارتاپی موفق در سال‌های اخیر بیاندازید.
توجه به قابلیت‌های کسب‌وکار و طراحی، معماری و مدیریت مبتنی بر قابلیت، مسیر ناگزیری است برای سازمان‌های ما، اگر بخواهند سرانجام از این دور باطل ظهور و سقوط رهایی یابند.

 

لینک این مطلب در لینکدین