رضا کرمی
مشاور معماری سازمانی و مدیریت فناوری اطلاعات
«نقشه» مهمتر است یا «قلمرو»؟
میشل اوئلبک (Michel Houellebecq) از نویسندگان معروف معاصر فرانسه، رمانی دارد به نام «نقشه و قلمرو» که به فارسی هم ترجمه و منتشر شده است. یکی از درونْمایههای این رمان، رابطه پیچیده و چندبعدی میان نقشه (یا بازنمایی هنری) و قلمرو (یا واقعیت) است. در یکی از فصول ابتدایی این رمان، نویسنده نمایشگاهی از آثار هنری را توصیف میکند که بر سر درِ آن نوشتهاند: «نقشه از قلمرو جذابتر است»!
واقعیت این است که در مدیریت کسبوکار هم این رابطه پیچیده بین قلمرو (یعنی ساختار، فرآیندها، قواعد و منابع لازم برای اداره سازمان) و نقشه (یا همان مدلهای توصیفکننده معماری سازمان)، شکاف مهمی است که بسیاری از مدیران و تصمیمگیران سازمانی نمیتوانند آن را بهدرستی هضم و درک کنند. امروزه مدلسازی، برقراری ارتباط و تصمیمگیری برمبنای مدل، جزء لاینفکی از رویکردهای نوین برنامهریزی و مدیریت سازمانهاست.
مطالعات آکادمیک و تجربی متعددی، همبستگی قوی بین تواناییهای مدیریتی و بهویژه نوآوری در مدلهای کسبوکار را با توانمندیهای شناختی پایه و بهطور خاص با آنچه «سواد بصری» یا Visual Literacy مینامند، آشکار کرده است.
تجربه سالها سروکار داشتن با مدیران ارشد سازمانها، که بسیاری از آنها در رشتههایی تربیت یافتهاند که مدل و مدلسازی، بهویژه مدلهای گرافیکی جزء مهارتهای آموزشیشان نبوده است، به من اثبات کرده است این ناتوانی در درک مدلهای گرافیکی، یکی از عوامل بسیار مهم موثر در گریز این مدیران از رویکردهای برنامهریزی و تصمیمگیری برمبنای مدل، و بهویژه «معماری سازمانی» است.
شاید وقت آن رسیده باشد که برنامهریزان آموزش دانشگاهی ما، بهویژه در رشتههای مالی و مدیریت، که دانشآموختگان آنها بهطور مشخص برای تصدی پستهای مدیریتی در سازمانها تربیت میشوند، بهطور جدی به گنجاندن مواد آموزشی متضمن دانش و مهارتهای مدلسازی بیاندیشند.
نظرات و دیدگاه های خود را با دیگران به اشتراک بگذارید!